گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر خسروی
جلد پنجم
[سوره النحل [ 16 ]: آیات 66 تا 70



اشاره
وَ إِنَّ لَکُم فِی الَأنعامِ لَعِبرَةً نُسقِیکُم مِمّا فِی بُطُونِهِ مِن بَینِ فَرثٍ وَ دَمٍ لَبَناً خالِصاً سائِغاً لِلشّارِبِینَ [ 66 ] وَ مِن ثَمَراتِ النَّخِیلِ وَ
الَأعنابِ تَتَّخِ ذُونَ مِنهُ سَ کَراً وَ رِزقاً حَسَ ناً إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَۀً لِقَومٍ یَعقِلُونَ [ 67 ] وَ أَوحی رَبُّکَ إِلَی النَّحلِ أَنِ اتَّخِ ذِي مِنَ الجِبالِ
اّلثَّمَراتِ فَاسلُکِی سُبُلَ رَبِّکِ ذُلُلًا یَخرُجُ مِن بُطُونِها شَرابٌ مُختَلِفٌ أَلوانُهُ
ِ
بُیُوتاً وَ مِنَ الشَّجَرِ وَ مِمّا یَعرِشُونَ [ 68 ] ثُمَّ کُلِی مِن کُل
فِیهِ شِفاءٌ لِلنّاسِ إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَۀً لِقَومٍ یَتَفَکَّرُونَ [ 69 ] وَ اللّهُ خَلَقَکُم ثُمَّ یَتَوَفّاکُم وَ مِنکُم مَن یُرَدُّ إِلی أَرذَلِ العُمُرِ لِکَی لا یَعلَمَ بَعدَ
اي « نُسقِیکُم » العبرة و العظۀ من النظایر و هو ما یعتبر به « لَعِبرَةً » [ 791 [ صفحه 187 - عِلمٍ شَیئاً إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ قَدِیرٌ [ 70 ] -قرآن- 1
« سائِغاً » الفرث هی الاشیاء الّتی اکلها الحیوان و انهضمت فی معدته بعض الانهضام « فَرثٍ » نشربکم. سقاء و اسقاه بمعنی اشربه
السکر فی اللّغۀ علی أربعۀ اوجه الأوّل ما أسکر من الشّراب و الثّانی ما طعم « سَکَراً » اي سهل المرور فی الحلق ساغ له اي سهل له
من الطعام و الثالث السکون و منه لیلۀ ساکرة اي ساکنۀ و سکرت الریح سکنت و الرّابع المصدر و منه التسکیر التحیّر فی قوله
اي أخسه بمعنی الهرم و ادون العمر و رووا عن « أَرذَلِ العُمُرِ » اي مذللا جمع ذلول « ذُلُلًا » اي یبنون « یَعرِشُونَ » سکّرت أبصارنا
- 12 -قرآن- 63 - علیّ علیه السّلام ان ارذل العمر خمس و سبعون سنۀ و روي مثل ذلک عن النّبی صلّی اللّه علیه و آله. -قرآن- 1
588- 547 -قرآن- 569 - 526 -قرآن- 538 - 275 -قرآن- 513 - 213 -قرآن- 266 - 125 -قرآن- 204 - -75 قرآن- 117
تفسیر معانی:
اشاره
-66 و حقّا که شما را در باره چهارپایان [شتر و گاو [ صفحه 188 ] و گوسفند و بز] عبرتی است [که بوسیله تأمّل در آنها از
جهل عبور کرده بعلم میرسید] [و آن عبرت اینست که] ما میآشامانیم بشما از آنچه در شکمهاي آنان از میان خون و ثفل
غذاي آنها بیرون میآید شیر صاف گوارائی [که نه رنگ خون و نه بوي ثفل در آن است] و براحت از گلوي شما فرو میرود
یعنی نوشندگان بطور گوارا مینوشند. 67 - [و باز اسباب عبرت شماست] که آنچه که از میوههاي درختان خرما و درختان
انگور خداوند بیرون میدهد که شما از آن مشروبات حرام مست کننده و غذاهاي نیکوي حلال بدست میآورید و همانا در
اینکه [انعام خدائی هم] براي مردم باخرد و کسانیکه تعقل میکنند نشانه و دلیلی روشن براي قدرت حق تعالی است. 68 - و
الهام کرد پروردگار تو [یعنی جزو غریزه او قرار داد] بمگس عسل به اینکه که از کوهها خانه و لانه بگیر و از درخت و از
آنچه خانه بنا میکنند تو نیز براي دادن عسل بنا بساز یا از آنچه مردم براي تو کندو میسازند تو در آنجا مأوي کن. 69 - سپس
از تمام انواع میوهها بخور و پس از خوردن براههائی که پروردگارت ترا رهنمائی کرده است مطیع و آرام وارد شو [و آنحیوان
پس از اطاعت از اینکه الهامات و ورود در مأوا و کندوئی که خود ساخته یا براي او ساختهاند] از شکمهاي آن مگسان شربتی
بیرون میآید برنگهاي مختلف که شفاء و بهبودي حال مردم در آن است. و همانا در اینکه [حالات نحل هم] نشانه و دلیلی
براي اشخاص متفکّر در بدایع صنع خدا میباشد. 70 - و خداوند یکتاست که شما را آفرید و از نابودي بود ساخت و سپس شما
را قبض روح میکند و جانی که خود داده باز میستاند و پارهاي از شما را بپستترین موقع از سن [که پیري و خرف است]
برمیگرداند تا آنکه پس از [ صفحه 189 ] دانائی بنادانی میافتد و چیزي را از آنچه میدانست نمیداند و فراموش میکند و در
جوارح و حواس و عقلش کاهش حاصل میگردد- حقّا که خداوند داناي بمصالح بندگان است و تواناي بتدبیر حال و تغییر
احوال آنهاست. [کاشفی گوید: داناست و جهل بر دانائی او طاري نشود و تواناست و عجز و توانائی بر او راه نیابد]. اولا
تمامی نعمت بخلوص لبن [شیر] است یعنی اگر در وي یکی از » : صاحب روح البیان گوید که در قوت القلوب فرموده که
وصفین فرث و دم [کثافت و خون] باشد تمام نعمت نبود و طبع او را قبول نکند همچنین معامله بندگان با حق باید که خالص
بود اگر بشوب فرث ریا و دم هوا آمیخته گردد از خلوص دور و از نظر قبول مهجور خواهد بود زیرا که ریا در عمل شرك
خفی است و صفاي عمل بسبب شوب هوا منتفی- در ریا نظر بر مردم است و در هوا بر غرض خود و بهر وجه عمل خالی از
آلودگی نیست. طاعت آلوده نیاید بکار || مشگ جگرسوده نیاید بکار هر که ز آلودگی افتاد پاك || پیش نظرها نبود
هر چیزیست که مستی « سکرا » : تابناك ثانیا- صاحب مجمع البیان در تفسیر آیه مبارکه تَتَّخِذُونَ مِنهُ سَکَراً وَ رِزقاً حَسَناً] فرماید
آورد مانند خمر یعنی شراب انگور و رزق حسن یعنی روزي پاك و نیکو غذا و شراب حلالی است که از خرما و انگور
بگیرند مانند سرکه و کشمش و رطب و خرما و اینکه تفسیر را از قول [إبن مسعود و إبن عباس و سعید بن جبیر و حسن و قتاده
حاکم در صحیح خود باسناد خویش از إبن عباس روایت » : 102 و نیز گوید - و مجاهد و غیر هم] نقل کرده است. -قرآن- 55
میکند که از او از تفسیر اینکه آیه پرسش شد جواب داد سکر حرامی است که [ صفحه 190 ] از میوه آنها بدست آید و رزق
قتاده گفته است اینکه آیه قبل از حرام شدن شراب نازل گشته و آیه تحریم .« حسن حلالی است که از میوه آنها حاصل گردد
بعدا در سوره مائدة آمده است. و أبو مسلم گفته است حاجتی باین توضیح نیست خواه قبلا حرام شده یا در موقع نزول اینکه
آیه حرام شده باشد مساوي است زیرا خداي تعالی مشرکین را طرف خطاب قرار داده و نعماي خود را براي آنها شمرده است
به اینکه که از میوههاي خرما و انگور فوایدي میبرند و خمر هم از نوشابههائی بوده که براي آنها نعمتی بوده است. و از جبّائی
و شعبی نقل شده است که مراد از سکر انواع نوشیدنی حلال و رزق حسن [یعنی لذیذ] انواع خوردنی است و معنی آیه اینکه
وحی را در کلام عرب وجوهی » : ثالثا- هم ایشان در مجمع فرماید .« است که از آن ثمرات انواع اشربه و اطعمه بدست میآورید
است از آن جمله است [وحی نبوّت و الهام و اشارت و کتاب و اسرار] وحی نبوت مانند آیه [أَو یُرسِلَ رَسُولًا فَیُوحِیَ بِإِذنِهِ] و
مُّوسی] و اشارت و کتاب مانند [فَأَوحی إِلَیهِم أَن سَبِّحُوا- که
ِ
الهام مانند آیه [وَ أَوحی رَبُّکَ إِلَی النَّحلِ] یا [وَ أَوحَینا إِلی أُم
بقول مجاهد یعنی اشار إلیهم و بقول ضحّاك یعنی کتب لهم] و اسرار مانند [یُوحِی بَعضُهُم إِلی بَعضٍ زُخرُفَ القَولِ غُرُوراً] و
- اصل وحی یعنی ریشه آن در لغت عرب آنستکه آدمی برفیق خود چیزي را بطور پنهان و در پرده القاء نماید. -قرآن- 174
522 ملا در مثنوي گوید: چونکه أوحی الرّب إلی - 375 -قرآن- 463 - 317 -قرآن- 341 - 276 -قرآن- 284 - -219 قرآن- 239
النّحل آمده است || خانه وحیش پر از حلوا شده است [ صفحه 191 ] او بنور وحی حقّ عزّ و جلّ || کرد عالم را پر از شمع و
عسل آنکه کرّ مناسب بالا میرود || وحیش از زنبور کی کمتر بود رابعا- در ذیل آیه [یَخرُجُ مِن بُطُونِها شَرابٌ] صاحب روح
مقصود قییء عسل است که از شکوفههاي تازه و میوههاي پاکیزه میمکد و سپس در کند و قییء میکند تا براي » البیان گوید
57 بدان طمع که دهن خوش کنی ز غایت - زمستان خود عسل ذخیره کند و متمثل بشعر ظهیر فاریابی شده گوید: -قرآن- 24
حرص || نشستهاي مترصّ د که قی کند زنبور و گوید کلام علیّ أمیر المؤمنین علیه السّلام در تحقیر دنیاست که فرماید:
یعنی شریفترین پوشش آدمیزاد در دنیا از آب دهان کرمی « اشرف لباس إبن آدم فیها لعاب دودة و اشرف شرابه رجیع نحلۀ »
است و شریفترین نوشابه او پس داده مگسی است. و باز از کلام آنحضرت نقل میکند که فرمود: [إنّما الدّنیا ستّۀ أشیاء مطعوم
و مشروب و ملبوس و مرکوب و منکوح و مشموم فاشرف المطعومات العسل و هو مذقۀ ذباب و اشرف المشروبات الماء
یستوي فیه البرّ و الفاجر و اشرف الملبوسات الحریر و هو نسج دودة و اشرف المرکوبات الفرس و علیه یقتل الرّجال و اشرف
المشمومات المسک و هو دم حیوان و اشرف المنکوحات المرأة و هی مبال فی مبال. یعنی فقط دنیا عبارت از شش چیز است
خوردنی و آشامیدنی و پوشیدنی و سوارشدنی و وقاعکردنی و بوئیدنی. امّا بالاترین خوردنیها عسل است که آن قییء مگسی
است و برترین نوشیدنیها آب است که نیکوکار و بدکار در آن برابر است و بالاترین پوشیدنیها [ صفحه 192 ] حریر است و آن
بافته کرمی است و برترین سوارشدنیها اسب است و بر آن پیادگان یا مردان کشته میشوند و خوبترین بوئیدنیها مشگ است و
آن خون جانوري است و بالاترین وقاعکردنیها زن است که آن خود مبالی در سال است. خامسا در ذیل آیه [فِیهِ شِفاءٌ لِلنّاسِ
مر گروهی را که تفکّر کنند در اختصاص بصنایع » : إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَۀً لِقَومٍ یَتَفَکَّرُونَ] صاحب روح البیان بنقل از کاشفی گوید
دقیقه و امور رقیقه و هر آینه اینها بوجود نگیرد إلّا از الهام توانائی و دانائی که چندین حکمت در جانوري ضعیف ودیعت
99- نهاد- انقیادي دارند که از راه فرمان منحرف نشوند- امانتی که میوه تلخ خورند و عسل شیرینی باز دهند. -قرآن- 22
ورعی که جز پاك و پاکیزه نخورند- طاعتی که هرگز خلاف فرمان نکنند- تمکّنی که فرسنگها بروند و باز بوطن خود رجوع
نمایند- طهارتی که هرگز بر قاذورات ننشینند و از آن نخورند- و صناعتی که اگر همه بنّایان عالم جمع شوند [بدون آلات و
افزار] همچو خانههاي مسدّس ایشان نتوانند ساخت پس همچنانکه از عسل ایشان شفاي الم ظاهر حاصل شود از تفکّر احوال
فکر دل را نیک و هم نمکین کند || کام جانرا چون عسل شیرین کند .« ایشان شفاي مرض باطن که جهل است دست دهد
شربت فکر ار بکام جان رسد || چاشنی آن بماند تا أبد سادسا- صاحب مجمع البیان فرماید: و از عجایب مگس عسل و بدایع
خلقت آن اینکه خداوند سبحانه براي هر دسته از مگسان مذکور یعسوبی قرار داده که أمیر آنها و پیشرو آنها و حامی و مدبّر
امور و سائس آنهاست و آنان پیرو او هستند و بر اثر او میروند و چون أمیر مذکور برود یا مفقود شود نظام آنها مختل و قوام
آنها زایل و پراکنده میگردند و باین معنی أمیر المؤمنین علیه السّلام اشاره دارد که میفرماید أنا یعسوب المؤمنین. [ صفحه
[193
[ [سوره النحل [ 16 ]: آیات 71 تا 74
اشاره
وَ اللّهُ فَضَّلَ بَع َ ض کُم عَلی بَعضٍ فِی الرِّزقِ فَمَا الَّذِینَ فُضِّلُوا بِرَادِّي رِزقِهِم عَلی ما مَلَکَت أَیمانُهُم فَهُم فِیهِ سَواءٌ أَ فَبِنِعمَۀِ اللّهِ
یَجحَدُونَ [ 71 ] وَ اللّهُ جَعَلَ لَکُم مِن أَنفُسِکُم أَزواجاً وَ جَعَلَ لَکُم مِن أَزواجِکُم بَنِینَ وَ حَفَدَةً وَ رَزَقَکُم مِنَ الطَّیِّباتِ أَ فَبِالباطِلِ
یُؤمِنُونَ وَ بِنِعمَتِ اللّهِ هُم یَکفُرُونَ [ 72 ] وَ یَعبُدُونَ مِن دُونِ اللّهِ ما لا یَملِکُ لَهُم رِزقاً مِنَ السَّماواتِ وَ الَأرضِ شَیئاً وَ لا یَستَطِیعُونَ
اي فما الّذین فضلهم اللّه فی «... فَمَا الَّذِینَ فُضِّلُوا » 628- 73 ] فَلا تَضرِبُوا لِلّهِ الَأمثالَ إِنَّ اللّهَ یَعلَمُ وَ أَنتُم لا تَعلَمُونَ [ 74 ] -قرآن- 1 ]
الرّزق علی غیرهم بمعطی ممالیکم الرزق المقسوم لهم بل معطیهم رزقهم هو اللّه نفسه و إنّما جعل رزقهم تحت ایدیهم فهم
مِنَ السَّماواتِ وَ » اي و اولاد اولاد جمع حفید « وَ حَفَدَةً » وسطاء لا غیر فاستوي اذن: المالک و المملوك، کلاهما عیال علی اللّه
- 293 -قرآن- 322 - 33 -قرآن- 280 - اي فلا تجعلوا للّه مثلا تشرکونه به. -قرآن- 1 «... فَلا تَضرِبُوا » اي من مطر و نبات « الأَرضِ
71 - و خداي تعالی پارهاي از شما را بر پاره دیگر در روزي برتري داد [یعنی شما را [ 396 [ صفحه 194 - -354 قرآن- 376
متفاوت قرار داد بعضی از شما بینیاز و بعضی دیگر فقیر و نیازمند و بعضتان مالک و آزاد و بعض دیگرتان مملوك و عبد و
بمقتضاي حکمت و مصلحت بجمعی در روزي و معیشت توسعه داد و بجمع دیگر تنگدستی و ناداري] و آن کسانی که بآنها
وسعت و برتري داده حاضر نیستند که از تموّل و دارائی خود یعنی روزیی که خدا عطا فرموده است بغلامان و بندگان یعنی
مملوکان خود بدهند تا با خودشان مساوي و برابر شوند [و اینکه عمل را نقصی براي خود میبینند و براي خود شریک ساختن
غلامان خود را با خویشتن رضا نمیدهند و حال آنکه خودشان بندگان مرا در ملک و سلطنت شریک من قرار میدهند و براي
عبادت و تقرّب بآنها رو میآورند- و یا با آنکه خداوند رزّاق مالک و مملوك هر دو است و آنچه مالک بعبد میدهد از
روزیی است که خدا باو داده است و آنها در روزي خدائی مساوي و برابرند] آیا اینکه مشرکین و کفّار [پس از علم به اینکه
که رزّاق خداست براي او شریک قرار میدهند] و نعمت خدا را انکار میکنند. 72 - و خداوند سبحانه و تعالی از جنس خودتان
براي شما زنان و جفتهائی خلق فرمود [تا بآنها انس بگیرید و شریک زندگی شما باشند] و از زنان شما براي شما اولاد و
نوادگانی [ یا پسران و دختران خدمتگزاري] قرار داده و آفرید و از لذایذ و مواد پاکیزه و حلال شما را روزي فرمود. آیا [با
وجود همه اینکه انعامها و الطافی که او فرموده است باز] بپوچ و باطل [یعنی بتها و ارزاق حرام] دل بستهاند و ایمان پیدا میکنند
و بنعمت خدائی [که اسلام و توحید و قرآن و رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و اوصیاء طاهرین او علیه السّلام و سایر
نعماتی است که شماره فرموده] منکر میشوند و کافر میگردند [و براي خدا شریک قرار داده و از بتها حاجت و نعمت میطلبند
و بگفتار شیاطین دل میبندند]. 73 - و اینکه کافران و مشرکان غیر از خداي واحد یکتا چیزهائی را میپرستند [ صفحه 195 ] که
رزقی در دست آنها نیست که بآنان روزي بدهند و چیزي نه از آسمانها و طرف بالا [مانند بارانی] و نه از زمین [مانند گیاهان]
در عهده قدرت آنان نمیباشد و استطاعت و توانائی [نسبت بآنچه ذکر کردیم] اصلا ندارند [زیرا آنها جمادي بیش نیستند].
-74 بنابرین براي خدا اشباه و امثالی در عبادت قرار ندهید [چون او را نه شبهی و نه مثلی نیست و احدي جز او مستحق
پرستش نیست] همانا خدا میداند] که کسی که معبود است منزه از شریک است و عالم بزیان در عبادت غیر خود میباشد] و
شما نمیدانید [و جاهل به اینکه موضوع هستید و اگر تفکّر میکردید میدانستید و اگر میدانستید پرستش آنها را ترك
مینمودید].
[ [سوره النحل [ 16 ]: آیات 75 تا 77
اشاره
ضَرَبَ اللّهُ مَثَلًا عَبداً مَملُوکاً لا یَقدِرُ عَلی شَیءٍ وَ مَن رَزَقناهُ مِنّا رِزقاً حَسَ ناً فَهُوَ یُنفِقُ مِنهُ سِ  را وَ جَهراً هَل یَستَوُونَ الحَمدُ لِلّهِ بَل
أَکثَرُهُم لا یَعلَمُونَ [ 75 ] وَ ضَرَبَ اللّهُ مَثَلًا رَجُلَینِ أَحَدُهُما أَبکَمُ لا یَقدِرُ عَلی شَیءٍ وَ هُوَ کَلٌّ عَلی مَولاهُ أَینَما یُوَجِّههُ لا یَأتِ بِخَیرٍ
هَل یَستَوِي هُوَ وَ مَن یَأمُرُ بِالعَدلِ وَ هُوَ عَلی صِراطٍ مُستَقِیمٍ [ 76 ] وَ لِلّهِ غَیبُ السَّماواتِ وَ الَأرضِ وَ ما أَمرُ السّاعَۀِ إِلاّ کَلَمحِ البَ َ ص رِ
الّذي یولد اخرس لا یفهم و لا یفهم. بکم « أَبکَمُ » [ 604 [ صفحه 196 - شَّیءٍ قَدِیرٌ [ 77 ] -قرآن- 1
ِ
أَو هُوَ أَقرَبُ إِنَّ اللّهَ عَلی کُل
التوجیه الارسال « یُوَجِّههُ » و الکلّ الثقل. اي عیال و وبال علیه لا یستطیع أن یقوم أمر نفسه « کَلٌّ عَلی مَولاهُ » یبکم بکما اي خرس
-103- 11 -قرآن- 80 - اي کرجع العین. -قرآن- 1 « کَلَمحِ البَ َ ص رِ » فی وجهه من الطریق یقال وجّهته إلی موضع کذا فتوجّه إلیه
75 - خداوند مثل زده و تشبیه میکند غلام زر خریدي را که بر هیچ چیزي توانا نیست [و 299- 193 -قرآن- 280 - قرآن- 180
از خود هیچ ندارد و همه چیز او از مولا و مالک اوست] با بنده آزادي که ما باو روزي دادهایم و مالک مال و نعمت کردهایم
و او از آنچه باو دادهایم در نهان و آشکارا خرج و انفاق میکند [و از کسی بیمی ندارد] آیا [اینکه دو جنس مردم با یکدگر]
برابر و مساوياند. شکر و سپاس خدایراست [که تمام نعمتها از اوست هر چند بدست وسائط و وسایل بکسی برسد یا آنکه
بگوئید: حمد و سپاس خدائی را که ما را بر توحید و معرفت خود دلالت و بشکر نعمت خود هدایت فرمود و راه وصول بجنّت
و سعادت را براي ما واضح و روشن نمود] هر چند بیشتر مردم که مشرکانند نمیدانند [که تمام نعمت از جانب من است و حمد
و ثنا هم مختص بمن است و دیگران را حمدي نمیسزد چه رسد به اینکه که پرستش شوند]. [و خلاصه مراد از آیه مبارکه
آنکه دو جنس و دو تن متساوي و برابر در خلقت که یکی از آندو آزاد و مالک و قادر بر انفاق باشد و دیگري عبد و نادار و
عاجز از انفاق باشند، در صفت و حالت با یکدیگر برابر نیستند پس چگونه بین سنگ و چوبی که نه عقلی و نه حرکتی دارد و
بین خداي عزّ اسمه که قادر بر هر چیز و خالق و رازق تمام آفریدگان است برابري خواهد بود! که اینکه مشرکین نادان در
پرستش برابري و شرکت قائل میشوند. و بتفسیر دیگر که گفتهاند اینکه مثل و تشبیه براي کافر و مؤمن است که کافر را خیري
نیست و مؤمن کسب خیر میکند و خیر میدهد و خداوند سبحان [ صفحه 197 ] تنبیه فرمود و اختلاف حال آن دو را ذکر نموده
آیا » [ و مردم را دعوت بحال مؤمن و انصراف از حال کافر فرموده است]. [و در تفسیر روح البیان گوید و المعنی بالفارسیّۀ
برابرند یعنی مساوي نباشند بندگان بیاختیار با خواجگان با اقتدار پس چون مملوك عاجز با مالک قادر متصرّف برابر نیست
پس بتان که اعجز مخلوقاتند شریک قادر علی الاطلاق چگونه توانند بود. راه تو بنور لا یزالی || از شرك و شریک هر دو
خالی آن بنده که عاجز است و محتاج || کی راه برد بصاحب تاج ما للتراب و ربّ الأرباب صاحب کشف المحجوب آورده
که روزي بخلوت شیخ أبو العباس شیبانی در آمدم ویرا دیدم که اینکه آیت میخواند و میگریست و نعره میزد پنداشتم که از
دنیا بخواهد رفت گفتم اي شیخ اینکه چه حالت است! فرمود که یازده سال میگذرد تا ورد من اینجا رسیده است و از اینجا در
نمیتوانم گذشت. آري حدوث در قدم نمیتواند رسید و ممکن از کنه واجب خبر نتواند داد. نیست با هست چون زند پهلو ||
-76 و [همچنین باز] خداوند مثل زده است [و تشبیه کرده است] دو مرد .« قطره با بحر چون کند دعوي انتهی کلام روح البیان
را که یکی از آنها کر و گنگ مادرزاد باشد و بسخن گفتن و کاري قادر نباشد و بتدبیر امر خویش و مصلحت خود قیام نتواند
[زیرا نه خود میفهمد و نه میفهماند] و او بار سنگینی بر ولیّ خود [و متولّی کار خویش] میباشد هر جا و براي هر کاري او را
بفرستد خیري نمیآورد [یعنی نفعی از وجود او براي مولایش نیست و بهر جا اعزام شود با خیر برنمیگردد] آیا او یعنی اینکه
مرد گنگ بیمنطق با آنکسیکه فصیح و زبانآور است و صاحب رأي و کفایت است [ صفحه 198 ] و مردم را بعدل و حق و
ثواب و نیکوکاري دعوت میکند و او [علاوه بر سود خاص و عامی که ذکر شد] بر راه راست و سیرت پاك و درست و
پسندیده است [و بهر مطلب توجه کند بمقصد و مقصود میرسد] آیا اینکه دو با یکدیگر مساوي و برابرند [و البته هرگز برابر
نیستند- بنابراین آیا کسیکه در هر خیري چشمداشت خلایق باوست و اصل خیر کلّا از اوست چگونه بین او و بین چیزي از
مخلوقات او که همه عاجز و نادار و خیري در آنها نیست برابري ممکن است و عبادت آنها شایسته است یا آنکه چگونه بین
مؤمن و کافر تساوي باشد]. 77 - و مختص بخداست آنچه از شما در آسمانها و زمین پنهان است [یعنی آنچه را بندگان داناي
بآن نیستند خدا داناي بآنهاست و علم او علم حضوري است و از جمله آنچه براي خلق پنهان است علم بروز قیامت است لذا
فرمود] و امر ساعت یعنی آمدن قیامت نیست مگر مانند چشم برهمزدنی بلکه از اینهم کمتر و نزدیکتر، زیرا خداوند بر هر
چیزي قادر و تواناست [یعنی تواند تمام خلایق را آنا زنده کند چنانکه بتدریج آنها را ایجاد نمود و هر چند آمدن ساعت در
نزد ما دور است در نزد خدا نزدیک است [انّهم یرونه بعیدا و نریه قریبا]
[ [سوره النحل [ 16 ]: آیات 78 تا 80
اشاره
وَ اللّهُ أَخرَجَکُم مِن بُطُونِ أُمَّهاتِکُم لا تَعلَمُونَ شَیئاً وَ جَعَلَ لَکُمُ السَّمعَ وَ الَأبصارَ وَ الَأفئِدَةَ لَعَلَّکُم تَشکُرُونَ [ 78 ] أَ لَم یَرَوا إِلَی
الطَّیرِ مُسَخَّراتٍ فِی جَوِّ السَّماءِ ما یُمسِکُهُنَّ إِلَّا اللّهُ إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَومٍ یُؤمِنُونَ [ 79 ] وَ اللّهُ جَعَلَ لَکُم مِن بُیُوتِکُم سَ کَناً وَ
جَعَلَ لَکُم مِن جُلُودِ الَأنعامِ بُیُوتاً تَستَخِفُّونَها یَومَ ظَعنِکُم وَ یَومَ إِقامَتِکُم وَ مِن أَصوافِها وَ أَوبارِها وَ أَشعارِها أَثاثاً وَ مَتاعاً إِلی حِینٍ
الامهات جمع الامّ اصله الامّات زیدت الهاء مؤکّ دة کما فی اهرقت الماء و « أُمَّهاتِکُم » [ 548 [ صفحه 199 - 80 ] -قرآن- 1 ]
فعل « سَکَناً » الجوّ الهواء اي فی الهواء المتباعد من الإرض « فِی جَوِّ السَّماءِ » مذلّلات « مُسَخَّراتٍ » جمع فؤاد « الَأفئِدَةَ » الاصل ارقت
« أَوبارِها » اي ترحالکم و ارتحالکم « ظَعنِکُم » اي یخفّ علیکم حملها و نقلها « تَستَخِفُّونَها » بمعنی مفعول اي موضعا تسکنون فیه
-149- 124 -قرآن- 135 - 16 -قرآن- 111 - اي متاع البیت ممّا یلبس و یفرش. -قرآن- 1 « أَثاثاً » جمع شعر « أَشعارِها » جمع و بر
426- 407 -قرآن- 417 - 383 -قرآن- 396 - 346 -قرآن- 372 - 303 -قرآن- 335 - 242 -قرآن- 286 - 181 -قرآن- 233 - قرآن- 159
-78 و خداست [که بر شما انعام کرد] و از شکمهاي مادرانتان شما را بیرون آورد در صورتی که بچیزي [از منافع و مصالح
خودتان در آنحال دانا نبودید و بر شما تفضّل کرد [و حواس صحیحهاي که طریق علم بمدرکات هستند بشما عطا فرمود] یعنی
گوش و چشم بشما بخشود و باز تفضل فرمود و فؤاد یعنی دلهائی بشما داد که بوسیله آنها هر چیز را بفهمید و تفقّه کنید [و
بمعارف نایل گردید] تا باشد که بر اینکه نعمتها او را شکر گذار باشید. صائب گوید: ترا بگو هر دل کردهاند امانتدار || ز
دزد امانت حق را نگاهدار مخسب 79 - آیا بپرندگانی که در هواي آسمان در طیرانند و رفت و آمد میکنند و مسخّر و رام
قدرت کامله حق هستند نظر نمیکنند [و تفکّر نمینمایند که [ صفحه 200 ] چگونه خداوند بآنها بالهائی عطا فرموده که بدون
تکیه بچیزي در پروازند] و جز خداوند چیزي آنها را [از سقوط و افتادن بزمین] نگاه نمیدارد [و بدیده معرفت نمینگرند تا
بدانند که آنها را مسخّر و مدبّري است و هیچ کاري براي او متعذّر و مشگل نیست]. همانا در اینکه خلقت و نظر در اینکه
آفرینش، آیات و نشانههائی براي مردم با ایمان بر وحدانیت و قدرت حق تعالی است [زیرا مردمان مؤمناند که از اینکه آیات
سود میبرند و منتفع میگردند] در هواي معرفت با بال تفکّر در آنچه ذکر کردیم طیران کرده و بآشیانه کرامت واصل میگردند.
فکر از اینکه خانه فرازت کند || سوي سرا پرده رازت کند 80 - و خداست که براي شما از خانههائی که [با سنگ و گچ و
چوب و غیره میسازید] محل سکنی و آرامگاهی قرار داد که در آنها اقامت گزینید و از پوستهاي چهارپایان [چهارگانه شتر و
گاو و گوسفند و بز] خانههاي دیگري که حمل آنها در وقت مسافرتتان و هنگام اقامتتان در جائیکه بین راه منزل میکنند [مانند
چادر و خیمه و خرگاه] سبک و آسان باشد براي شما مقرّر داشت. و از پشمها و کركها و موهاي آنها [گوسفند و شتر و بز]
اسباب خانه [از لباس و فرش] و امتعه تجارتی و غیره [که از آنها متمتع و بهرهمند شوید] مهیّا فرمود که تا مدّتی از زمان یا تا
[ حین مرگ شما یا فناي آنها، براي شما وسیله راحت باشد. [ صفحه 201
[ [سوره النحل [ 16 ]: آیات 81 تا 85
اشاره
وَ اللّهُ جَعَلَ لَکُم مِمّا خَلَقَ ظِلالًا وَ جَعَلَ لَکُم مِنَ الجِبالِ أَکناناً وَ جَعَلَ لَکُم سَرابِیلَ تَقِیکُمُ الحَرَّ وَ سَرابِیلَ تَقِیکُم بَأسَ کُم کَذلِکَ
یُتِمُّ نِعمَتَهُ عَلَیکُم لَعَلَّکُم تُسلِمُونَ [ 81 ] فَإِن تَوَلَّوا فَإِنَّما عَلَیکَ البَلاغُ المُبِینُ [ 82 ] یَعرِفُونَ نِعمَتَ اللّهِ ثُمَّ یُنکِرُونَها وَ أَکثَرُهُمُ
أُّمَّۀٍ شَهِیداً ثُمَّ لا یُؤذَنُ لِلَّذِینَ کَفَرُوا وَ لا هُم یُستَعتَبُونَ [ 84 ] وَ إِذا رَأَي الَّذِینَ ظَلَمُوا العَذابَ
ِ
الکافِرُونَ [ 83 ] وَ یَومَ نَبعَثُ مِن کُل
جمع « سَرابِیلَ » جمع کنّ کالکهوف و المغاور « أَکناناً » جمع ظل « ظِلالًا » 601- فَلا یُخَفَّفُ عَنهُم وَ لا هُم یُنظَرُونَ [ 85 ] -قرآن- 1
10 -قرآن- - اي و لا هم یسترضون. العتبی و هی الرضی [ینظرون] اي یمهلون. -قرآن- 1 « وَ لا هُم یُستَعتَبُونَ » سربال و هو الثوب
126- 72 -قرآن- 99 - -30-20 قرآن- 60
تفسیر معانی:
اشاره
-81 و خداي تعالی است که براي شما از مخلوقات خود سایبانهائی [از درختان و ابر و ابنیه و مانند آنها] قرار داد [تا در سرما و
گرما در سایه آنها آرامش گیرید] و همچنین از کوهها پناهگاههائی [مانند غارها و نقبها] مقرّر ساخت [تا در آنجاها پناه
بگیرید] و براي شما لباسها [ صفحه 202 ] پیراهنها [از پشم و کتان و پنبه] مهیّا ساخت تا شما را از گرما نگاه دارد [و از سرما
بطریق اولی حفظ خواهد نمود] و لباسهائی که در سختی جنگ [از ضرب شمشیر و طعن نیزه] محفوظ بدارد [مانند زرههاي
آهنین که دفع شرّ دشمن از شما بکند]. اینکه چنین و مانند اینکه نعماتی که ذکر شد خداوند نعمات خود را بر شما [اي گروه
مشرکین قریش] تمام فرمود شاید که شما اسلام بیاورید و مطیع و منقاد شوید [و بدانید که غیر او قادر بر اینکه امور نیست و
موحّد شوید و رسول او را تصدیق نمائید]. 82 - پس اگر [اینکه مشرکین و کافران] از اسلام رو گردان شدند و آنچه را بآنها از
بیّنات و موعظات القاء میشود قبول نکردند [قصوري از جهت تو نیست یا محمّد زیرا] فقط وظیفه تو رسانیدن پیام واضح ما
بآنهاست [و تو هم دریغ نکردهاي و آنچه را مأمور بودهاي تبلیغ نمودهاي]. سعدي گوید: ما نصیحت بجاي خود کردیم ||
روزگاري درین بسر بردیم گر نیاید بگوش رغبت کس || بر رسولان پیام باشد و بس 83 - [اینکه مشرکین] عارف و شناساي
بنعمت خدائی هستند [و آفرینش نفوس و اکمال عقول خود را و خلق انواع منافعی که از آن بهرهمند میشوند میدانند که از
جانب خداست] ولی معذلک منکر آن میشوند [و انعام آنرا خاصۀ از جانب خدا قبول ندارند بلکه آنها را به بتها نسبت میدهند
و از آنها تشکر میکنند و میگویند اینکه نعم بشفاعت آنها روزي و نصیب ما شده است و بتان را در آن نعم با خدا شریک
میسازند] [ یا باین معنی که وجود محمّد صلّی اللّه علیه و آله را که از نعم بزرگ خدائیست میشناسند و معذلک او را
تکذیب و انکار میکنند] و بسیاري از آنها کافرانند و نعم خدائیرا کفران و پردهپوشی میکنند [زیرا پارهاي از آنان بواسطه صغر
سنّ و رسیدن بحدّ تکلیف یا ناقص العقل بودن اقامه [ صفحه 203 ] حجّت بر آنها نشده یا بپارهاي از آنان دعوت ابلاغ نشده
است و نام کافر بر آنها اطلاق نمیگردد]. 84 - [و یادآوري کن یا محمّد بآنها] روزي را که ما از هر امّتی گواهی برمیانگیزیم
[تا در رستاخیز و علی رءوس الأشهاد کردار و أعمال دنیوي آن امّت را شهادت دهند و آن شهود پیمبران و عدول هر عصر و
امام آن زمان هستند و اینکه اقامه شهادت در ملاء عام با جلالت مقام شهادت دهندگان و عدالت آنها در نزد خدا موجب
رسوائی و بدبختی بدکرداران خواهد بود] و پس از اقامه شهود بکافران اذن و اجازه [سخن گفتن و پوزش خواستن هم] داده
نمیشود و همچنین از آنها طلب رضایت و خشنودي از پروردگار هم نمیشود [یعنی بآنها گفته نمیشود که رضایت خدا را جلب
کنید و اصلاح خود را از خدا بخواهید زیرا در آخرت دار تکلیف نیست و رضاي خدا هم جز بایمان و عمل صالح حاصل
نمیگردد و قیامت روز جزا و کیفر است]. حافظ گوید: کاري کنیم ورنه خجالت بر آورد || روزي که رخت جان بجهان دگر
کشیم 85 - و هنگامیکه ستمکاران [یعنی آنان که بخدا شرك آورده و کفران نعم خدائیرا نمودند] عذاب [جهنّم و آتش قهر
خدا را] بنگرند [و از مالک دوزخ تخفیف عذاب خود را بخواهند] عذاب آنها سبک و خفیف نخواهد شد [و بآنچه مستوجبند
عقاب میشوند] و مهلتی بآنها داده نمیشود و تأخیري در عذاب آنها نیست [بلکه عذاب آنها دائمی است زیرا وقت توبه و
پشیمانی از دست رفته است]. - سريّ سقطی [ره] گفته است که شکر حق تعالی بر سه طریق است: شکر قلب و شکر بدن و
شکر زبان- شکر قلب آنست که عبد بداند و بشناسد که تمام نعمتها فقط از جانب خداي تعالی است و شکر بدن آنست که
عضوي از اعضاي بدن خود را جز در فرمانبري و طاعت خداي تعالی بکار نبرد و شکر [ صفحه 204 ] زبان آنکه همواره بحمد
و ثناي خداي تعالی گویا باشد. در روایت است که عیسی علیه السّلام بر توانگري گذشت و دست او را گرفته بنزد فقیري برد
و گفت اینکه برادر دینی تست و خداوند ترا بر او بوسعت رزق برتري داده است پس بر اینکه نعمت شکرگزار باش سپس
دست فقیر را گرفته او را بنزد بیماري برد و گفت تو اگر ناداري بیمار نیستی چه میکردي اگر هم نادار و هم بیمار بودي! پس
خدا را شاکر باش سپس دست بیمار را گرفته بنزد کافري برد و گفت تو چه میکردي اگر فقیر و بیمار و کافر هر سه بودي پس
شکر خدا را بجاي آر. و بطریق مشاهده و مقابله حال بحال آنها را بسپاسگزاري هدایت نمود و از خواب غفلت بیدار ساخت تا
بشکر پردازند و از کفر احتراز و دوري جویند. باید دانست که کفر بخدا اشدّ از کفر بنعمت خداست زیرا اوّلی بدون دوّمی
نمیشود ولی دومی بدون اولی ممکن است زیرا کسانی هستند که کافر بنعمت خدا هستند و کافر بخدا نیستند. و جمع بین
ایمان بخدا و کفر بنعمت او کرده است چنانکه فرموده است و ما یؤمن اکثرهم باللّه إلّا و هم مشرکون.
[ [سوره النحل [ 16 ]: آیات 86 تا 90
اشاره
وَ إِذا رَأَي الَّذِینَ أَشرَکُوا شُرَکاءَهُم قالُوا رَبَّنا هؤُلاءِ شُرَکاؤُنَا الَّذِینَ کُنّا نَدعُوا مِن دُونِکَ فَأَلقَوا إِلَیهِمُ القَولَ إِنَّکُم لَکاذِبُونَ [ 86 ] وَ
أَلقَوا إِلَی اللّهِ یَومَئِذٍ السَّلَمَ وَ ضَلَّ عَنهُم ما کانُوا یَفتَرُونَ [ 87 ] الَّذِینَ کَفَرُوا وَ صَ دُّوا عَن سَبِیلِ اللّهِ زِدناهُم عَذاباً فَوقَ العَذابِ بِما
أُّمَّۀٍ شَهِیداً عَلَیهِم مِن أَنفُسِهِم وَ جِئنا بِکَ شَهِیداً عَلی هؤُلاءِ وَ نَزَّلنا عَلَیکَ الکِتابَ تِبیاناً
ِ
کانُوا یُفسِدُونَ [ 88 ] وَ یَومَ نَبعَثُ فِی کُل
شَّیءٍ وَ هُديً وَ رَحمَۀً وَ بُشري لِلمُسلِمِینَ [ 89 ] إِنَّ اللّهَ یَأمُرُ بِالعَدلِ وَ الإِحسانِ وَ إِیتاءِ ذِي القُربی وَ یَنهی عَنِ الفَحشاءِ وَ
ِ
لِکُل
اي اجابوهم « فَأَلقَوا إِلَیهِمُ القَولَ إِنَّکُم لَکاذِبُونَ » [ 775 [ صفحه 205 - المُنکَرِ وَ البَغیِ یَعِظُکُ م لَعَلَّکُ م تَذَکَّرُونَ [ 90 ] -قرآن- 1
اي « وَ ضَلَّ عَنهُم » الاستسلام و الانقیاد « السَّلَمَ » قائلین إنّکم لکاذبون. تقول القیت الشیء إذا طرحته و القیت إلیه مقالۀ اي قلتها له
اي و اعطاء ذي القرابۀ ما یحتاج « وَ إِیتاءِ ذِي القُربی » اي بیانا « تِبیاناً » اي منعوا « وَ صَ دُّوا » یختلقون « یَفتَرُونَ » و ضاع و بطل عنهم
الظلم و التجبّر و التطاول. - « وَ البَغیِ » ما ینکره الشرع و ینفر منه الطبع « وَ المُنکَرِ » الافراط فی متابعۀ القوّة الشّهویۀ « الفَحشاءِ » إلیه
-335- 298 -قرآن- 309 - 277 -قرآن- 288 - 255 -قرآن- 265 - 217 -قرآن- 242 - 175 -قرآن- 198 - 55 -قرآن- 163 - قرآن- 1
491- 439 -قرآن- 478 - 388 -قرآن- 425 - قرآن- 377
تفسیر معانی:
اشاره
-86 و چون [در روز رستاخیز] مشرکین شرکاء خود را [یعنی بتها و شیاطینی را که شریک خدا در عبادت و شریک خود در
سهمیّهاي از زراعت و اغنام و احشام خویش قرار میدادند] ببینند گویند پروردگارا اینهایند آنانکه ما شریک تو [در عبادت و
الهیت] میساختیم [و ما را از دین تو گمراه کردند] و غیر از تو آنها را میخواندیم و میپرستیدیم [اینک قسمتی از عذاب ما [
صفحه 206 ] را بر آنها تحمیل فرما] در اینحال بتها و سایر معبودهاي آنان را خداوند بنطق آورده بپاسخ مشرکین گویند شماها
دروغ میگوئید [ما بشما أمر نکردیم که ما را بپرستید بلکه شما بسوء اختیار خودتان گمراهی را اختیار کردید و ما را معبود
خویش قرار دادید]. 87 - در آن روز مشرکین و خدایان دروغین آنان سر تسلیم و انقیاد در درگاه خداوند مینهد و بحکم او
تن میدهند [و قسرا و اجبارا نه اختیارا بآنچه قبلا از توحید خداي یگانه منکر بودند معترف میشوند] و آرزوها و آمال دروغی
که در دماغ خود میپروریدند و بامید شفاعت اینکه خدایان جعلی میگذراندند همگی پوچ و باطل میگردد و بحال آنها
سودي عاید نخواهد نمود. 88 - آنکسانیکه کافر شدند [یعنی بر حق و حقیقت پردهپوشی کردند] و از راه خدا اعراض کردند
یا مردم دیگر را از پیروي راه حق بازداشتند آنها را عذابی براي اینکه اعراض و مانع شدن راه حق بر عذاب کفرشان میافزائیم
[و بقولی علاوه بر عذاب آتش بعذاب گزیدن مارها و افعیها و عقربهاي قوي هیکل دچار میسازیم] و اینکه بجهت فساد و
تبهکاریی است که آنها در دنیا مرتکب شدهاند. 89 - [و یادآوري کن یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله] روزي را که در هر امّتی
گواهی از جنس خودشان برمیگزینیم [که اینکه گواه پیمبر زمان یا امام وقت و مؤمنون عارفون هستند و باعمال زشت و
معاصی بدکاران زمان خود شهادت میدهند]. و ترا میآوریم یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله که بر اینکه گروه یعنی قوم و امّت
خودت شهادت دهی [و کردار آنها را در محضر عدل خدائی بیان سازي]. و بر تو قرآن را نازل کردیم تا بیان براي هر چیز و
هر امر مشگلی باشد [یعنی هر چیز که محتاج إلیه از امور شرع باشد روشن و واضح نماید زیرا چیزي از [ صفحه 207 ] ما
یحتاج إلیه خلق در امري از امور دینشان نیست مگر اینکه در قرآن بیان شده است یا به تنصیص که نصّ حکم در کتاب است
یا به احاله که موجب علم شود از بیان پیمبر یا حججی که قائم مقام او میباشند یا باجماع امّت و حاصل آنکه حکم تمام
مستفاد از قرآن است] و اینکه قرآن که بر تو نازل کردهایم اسباب هدایت و دلالت بر رشد و رحمت و نعمت براي خلق است
[از اینکه جهت که حاوي شرایع و احکام است یا مؤدّي بنعمات آخرت است] و براي مسلمانان [و کسانی که بر فرمان خدا و
رسول او سر تسلیم و اطاعت نهادهاند] متضمّن مژده و بشارتی براي ثواب دائم و نعیم مقیم است. 90 - حقیقت آنست که
خداوند امر میکند بندگان خود را بمیانهروي و عدل [و آن انصاف بین خلق و معامله باعتدال و خروج از افراط و تفریط که
میل بیک طرف یا انحراف کامل از طرف دیگر است] و باحسان [یعنی نیکوئی بمردم و تفضل بخلق، و آن ببذل مال و بذل
سعی و کوشش در راههاي خیر حاصل میگردد]. و بدادن حق خویشاوندان و ارحام و صله آنها [بطور عموم یا ذوي القربی
رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله که فرمود: [فانّ للّه خمسه و للرّسول و لذي القربی بنا بتفسیر حضرت باقر علیه السّلام که فرمود
نحن هم]. و نهی میکند خداوند بندگان خود را از فحشاء [یعنی هر کار زشتی که براي آدمی اظهار آن در آشکارا قبیح باشد]
و منکر [یعنی هر کار زشتی که چون در برابر مردم بجاي آورد مردم منکر آن باشند و بد آیند خلق باشد] و نهی میکند از
بغی [یعنی تجاوز بغیر مانند ظلم و غیر آن]. [و بقولی فحشاء یعنی زنا و منکر یعنی آنچه را شرع زشت شمرده و بغی یعنی ظلم
و کبر. و بقولی عدل یعنی یکی ساختن و شادي کردن ظاهر و باطن و سریره و و علانیه و احسان آنکه باطن از ظاهر نیکوتر
باشد و فحشاء و منکر آنکه ظاهر [ صفحه 208 ] از باطن بهتر باشد] خداوند [بآنچه اینکه آیه متضمّن از مکارم اخلاق است]
شما را پند میدهد باشد که شما متذکّر شوید [و تفکر کنید و بسوي حق برگشت نمائید]. و امّا عدل آنستکه [بخویشتن و غیر
خود جور و ستم روا ندارد و در ما بین افراد همنوعان برابري در حقوق را مراعات کند، ظلم نکند و حق هر ذي حقّی را باو
برساند و در بین خلق بمراعات توسّط و میانهروي همّت گمارد، در ایمان معتقد بتوحید متوسّط بین تعطیل و تشریک باشد و
بأمر بین جبر و تفویض قائل گردد و در عمل متعبّد باداي فرائض و واجبات متوسّطه بین بطالت و رهبانیت شود و در اخلاق
بین بخل و تبذیر و بین تهور و جبن رفتار کند و بالاخره در هر امري قصد و میانهروي پیشه کند و از افراط و تفریط مذموم
دوري جوید]. و امّا احسان آنستکه [مطلقا نیکوکاري شیمه و هنجارش باشد و حتّی نسبت بحیوانات مهربان باشد و عفو از
جرایم اشخاص و نیکی در مقابل بدي از احسان بشمار است و همچنین صبر بر اوامر و نواهی و اداي فرائض و نوافل در عداد
احسان است]. و امّا ایتاء ذي القربی آنستکه [بخویشاوندان از آنچه احتیاج بآن دارند از مال و دعاي خیر دریغ نکند و هر چند
ایتاء ذي القربی جزو احسان است از آن جداگانه نامبرده شده است که اهمّیت صله رحم را گوشزد فرماید زیرا قطع رحم حرام
است و موجب سخط خداوند و انقطاع ملائکه رحمت از خانه قاطع رحم است و صله رحم واجب است و موجب وسعت رزق
و طول عمر است و تأثیر آن سریع میباشد و معناي صله رحم تفقّد ارحام بدیدار و دادن هدیه و اعانت قولی و فعلی و فراموش
نکردن آنان و کمترین حدّ آن سلام کردن بر آنهاست حتّی برسانیدن سلام و نوشتن مکتوب باشد و رحم عام است خواه
محرم و خواه نامحرم وارث باشد یا نباشد. [ صفحه 209 ] [و کاشفی گوید: در فصول عبد الوهاب فرمود که عدل توحید است
و محبّت خداي و احسان دوستی حضرت پیغمبر و فرستادن صلوات بر او و ایتاء ذي القربی محبّت أهل بیت است]. [و در
تأویلات نجمیّه است که: اقرب و نزدیکترین نزدیکان بتو نفس تو است و صله رحم آن اینکه او را از مهالک برهانی و بمالک
الممالک برسانی و برگردانی]. صاحب روح البیان گوید: خداوند در آیه بسه چیز امر و از سه چیز نهی فرموده و در اینکه
شش چیز علوم اوّلین و آخرین و تمام خصال محموده و مذمومه را جمع نموده است و لذا إبن مسعود رضی اللّه عنه گفته است
و گوید در لطائف التقریر در تفسیر اینکه آیت « اینکه آیه جامعترین آیهاي است که در قرآن راجع بخیر و شرّ بیان شده است »
آورده که استقامت ملک بسه چیز بود و اضطراب آن بسه چیز منهیّ عنه و هر یک از اینها را ثمرهاي است- پس ثمره عدل
نصرت است و نتیجه احسان ثنا و مدح است و فائده صله رحم انس و الفت- امّا نتیجه فحشاء فساد دین و ثمره منکر برانگیختن
اعداء و حاصل بغی محروم ماندن از متمنّی [انتهی]. و در مجمع البیان فرماید: در روایت آمده است که عثمان بن مظعون گفت
من در بدو أمر از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله مأخوذ بحیا شدم که اسلام آوردم چون مکرّر بر من اسلام را عرضه فرمود و »
اسلام در دل من مستقر نمیشد و روزي در خدمتش بودم و دیدم که دیده خود بسوي آسمان گشود که گوئی چیزي را
استفهام میکند و چون بحال خود برگشت از آنحضرت کیفیّت را پرسیدم فرمود در بین اینکه با تو صحبت و گفتگو میداشتم
جبرئیل را در هوا دیدم که اینکه آیه را براي من آورد و آیه إِنَّ اللّهَ یَأمُرُ بِالعَدلِ وَ الإِحسانِ را تا بآخر بخواند و بشنیدن اینکه
آیه اسلام در قلب من مستقرّ و ثابت گردید و نزد عمویش ابو طالب آمدم و او را از قضیه باخبر ساختم او گفت [اي آل قریش
606 [ صفحه 210 ] ارشاد میشوید زیرا او شما را جز بمکارم اخلاق نمیخواند] و از آنجا - محمّد را پیروي کنید -قرآن- 559
بنزد [ولید إبن مغیره] آمدم و اینکه آیه را بر او خواندم او گفت [اگر محمّد اینکه کلمات را گفته خوب گفته و اگر پروردگار
او گفته است خوب گفته است]. و رسولخدا صلّی اللّه علیه و آله بخواند: [ا فرایت الّذي تولّی و اعطی قلیلا و اکدي] و معنی
[اکدي] یعنی ولید بر آنچه گفت ایستادگی نکرد و از گفته خود برگشت. و عکرمه گوید: [چون پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله
اینکه آیه را بر ولید بن مغیره بخواند او گفت اي برادرزاده اعاده کن و حضرت دوباره خواند ولید گفت: [انّ له لحلاوة و إنّ
[ علیه لطلاوة و إنّ اعلاه لمثمر و ان أسفله لمغدق و ما هو قول البشر] [انتهی]. [ صفحه 211
[ [سوره النحل [ 16 ]: آیات 91 تا 94
اشاره
وَ أَوفُوا بِعَهدِ اللّهِ إِذا عاهَدتُم وَ لا تَنقُضُوا الَأیمانَ بَعدَ تَوکِیدِها وَ قَد جَعَلتُمُ اللّهَ عَلَیکُم کَفِیلًا إِنَّ اللّهَ یَعلَمُ ما تَفعَلُونَ [ 91 ] وَ لا
تَکُونُوا کَالَّتِی نَقَضَت غَزلَها مِن بَعدِ قُوَّةٍ أَنکاثاً تَتَّخِذُونَ أَیمانَکُم دَخَلًا بَینَکُم أَن تَکُونَ أُمَّۀٌ هِیَ أَربی مِن أُمَّۀٍ إِنَّما یَبلُوکُمُ اللّهُ بِهِ وَ
لَیُبَیِّنَنَّ لَکُم یَومَ القِیامَۀِ ما کُنتُم فِیهِ تَختَلِفُونَ [ 92 ] وَ لَو شاءَ اللّهُ لَجَعَلَکُم أُمَّۀً واحِ دَةً وَ لکِن یُضِ لُّ مَن یَشاءُ وَ یَهدِي مَن یَشاءُ وَ
لَتُسئَلُنَّ عَمّا کُنتُم تَعمَلُونَ [ 93 ] وَ لا تَتَّخِذُوا أَیمانَکُم دَخَلًا بَینَکُم فَتَزِلَّ قَدَمٌ بَعدَ ثُبُوتِها وَ تَذُوقُوا السُّوءَ بِما صَدَدتُم عَن سَبِیلِ اللّهِ وَ
اي شاهدا او ضامنا او « کَفِیلًا » التوکید و التّأکید التّشدید یعنی محکم کردن « تَوکِیدِها » 778- لَکُم عَذابٌ عَظِیمٌ [ 94 ] -قرآن- 1
اي « دَخَلًا » واحدها نکث و کلّ شیء نقض بعد الفتل فهو انکاث حبلا کان او غزلا- اي طاقات نکث فتلها « أَنکاثاً » قائما علیه
اي منعتم صدّ « صَدَدتُم » اي یختبرکم « یَبلُوکُمُ » مشتق من الرّباء و هو الزّیاده « أَربی » الدخل و الخدیعه ما یدخل الشیء و لیس منه
- 341 -قرآن- 355 - 291 -قرآن- 328 - 230 -قرآن- 283 - 121 -قرآن- 221 - 71 -قرآن- 111 - 13 -قرآن- 61 - یصدّ صدّا. -قرآن- 1
366
تفسیر معانی:
اشاره
-91 و چون با خدا عهد کردید و پیمان بستید [یعنی با رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم بر اسلام بیعت کردید یا هر
عهدي که وفاي آنرا بر خود واجب ساختید] وفا کنید بعهد و پیمانی که با خدا بستهاید و سوگندهائی که یاد میکنید بعد از
آنکه بنام خدا آنرا محکم و مبرم ساختید آنرا نشکنید و مرتکب خلاف عقد و موجبات آن نشوید و حال آنکه شما خدا را
شاهد و نگهبان بر عهد و قسم خود قرار دادهاید همانا خداوند میداند آنچه را شما [از نقض عهد یا وفاي بآن] میکنید [و شما
را بآن جزا میدهد و مبادا که نقض عهد کنید و قسم را بشکنید] [اینکه آیه در حق کسانی نازل شد که با رسول خدا صلّی اللّه
علیه و آله و سلّم بر اسلام بیعت کرده بودند و خداي سبحان بمسلمانانیکه با او بیعت کرده بودند خطاب میفرماید که کمی
عدّه مسلمین و بسیاري عدّه مشرکین شما را بنقض بیعت وادار نکند زیرا خداوند نگهبان شماست که بر آنچه با رسول خدا
عهد کرده [ صفحه 212 ] و آنرا بسوگند مؤکّد ساختهاید ثابت بمانید و محققا خدا بآنچه شما بکنید دانا و آگاه است]. 92 - و
مانند آن زن مباشید که رشته و ریسمان خود را میتابید و بعد از آنکه محکم و با قوّت تابیده میشد رشته و بافته خود را باز
میکرد که دوباره بتابد شما هم شبیه بآن زن حمقاء مشوید که [در پیمان و عهد خودتان قسم یاد کنید] و سوگندهاي خود را
بین خودتان مکر و دغل قرار دهید [و خیانت خود را پنهان کنید] و بسبب اینکه قوم و امّتی از حیث عدّه و عدّه و نفر و مال
بیشتراند [عهد و قسم خود را مشکنید و قسمهاي خود را اسباب غدر و مکر و خیانت مگیرید بلکه بر شماست که بآنچه عهد
بسته و سوگند خوردهاید باوفا و نگهدار آن باشید] همانا خداوند شما را آزمایش و اختیار میکند بأمر بوفاء [و با شما معامله
مختبر مینماید تا بحسب عمل جزاء دهد] و البته در روز رستاخیز براي شما روشن و واضح خواهد شد آنچه را که در دنیا در
باره آن اختلاف میکردید [و بدیدن جزاي اعمال از ثواب و عقاب رفع اختلاف و شک شما بعمل خواهد آمد]. کاشفی
گوید: حق سبحانه و تعالی تشبیه میفرماید شکستن عهد را بپاره کردن رسن و میفرماید که چنانکه آن زن حمقا رسن تاب داده
خود را ضایع میکند مردم عاقل باید که رشته عهد خود را بسرانگشت نقض پاره نکند تا بحکم [وَ أَوفُوا بِعَهدِي أُوفِ
283 گرت هواست که معشوق نگسلد پیوند || نگاهدار سر رشته تا نگهدارند و - بِعَهدِکُم] [جزاء وفاء بیابد]. -قرآن- 242
مفسّرین گفتهاند مراد زنی بوده است بیخرد از قریش که تا نیمروز با کنیزان خود برشتن ریسمان میپرداخته و در نصف دیگر
روز آنها را وادار میکرده که آنچه رشتهاند باز کنند و اینکه کار همواره دأب و عادت او بوده است و اسم او [ریطه دختر
عمرو بن کعب بن سعد بن تمیم بن مرّة است] که خرقاء [ صفحه 213 ] مکهاش مینامیدند. و بقولی ممکن است اصلا مثلی بوده
که خدا زده است و حال ناقض عهد را بچنین کسی تشبیه فرموده است هر چند چنین زنی وجود نداشته است. 93 - و اگر خدا
میخواست و مشیّتش تعلّق میگرفت شما را یک امّت [و متفق در اسلامیّت] قرار میداد و لکن [نخواست و مقتضی حکمت بالغه
نبود. بلکه] گمراه میکند هر کس که گمراهی را بخواهد و رهنمائی میکند هر کس هدایت را بخواهد [یعنی هر کس بیراهه
رفت خدا هم او را بحال خود رها میکند که مخذول و سرگردان شود و هر کس براه آمد خدا او را موفق میسازد که بمقصد
برسد] و بخدا سوگند که [در روز قیامت] مورد بازخواست و پرسش خواهید بود در آنچه در دنیا بآن عمل میکنید [و بقدر
عملتان پاداش و کیفر خواهید یافت]. 94 - و نباید که سوگندهاي خود را در بین خود از راه مکر و حیله و بقصد خیانت قرار
دهید و قسم بأمري یاد کنید که باطن غرضتان بخلاف ظاهر باشد و لذا بلغزد قدم شما بعد از اینکه استوار شده بود [یعنی پس
از اینکه راه را یافتهاید گمراه شوید و از راه صواب عدول نمائید یا پس از تحصیل رضاي خدا دچار سخط او شوید زیرا ثبات
قدم موجب رضاي خداست و لغزش آن موجب سخط و غضب اوست] [و چون بلغزید] بسبب خروج خودتان از راه خدا یا
مانع شدن دیگران از آمدن براه خدا عذاب دنیوي را میچشید و در آخرت هم گرفتار عذاب شدید و بزرگی میشوید. از سلمان
فارسی رضی اللّه عنه مروي است که گفت: [تهلک هذه الامّۀ بنقض مواثیقها یعنی اینکه امّت بسبب شکستن پیمانهائی که
بسته است دچار هلاکت خواهد شد]. و از حضرت أبی عبد اللّه جعفر بن محمّد علیهما السّلام مروي است که فرمود: نزلت
هذه الایات فی ولایۀ علیّ علیه السّلام و ما کان من قول رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله سلّموا علی علیّ [ صفحه 214 ] بإمرة
المؤمنین یعنی اینکه آیات در باره ولایت علی علیه السّلام نازل گردید که رسول خدا فرمود بر علی بنام أمیر المؤمنین سلام
دهید یا تسلیم بامارت علی بر مؤمنین باشید] و نکردند و چه کردند!؟
[ [سوره النحل [ 16 ]: آیات 95 تا 100
اشاره
وَ لا تَشتَرُوا بِعَهدِ اللّهِ ثَمَناً قَلِیلًا إِنَّما عِندَ اللّهِ هُوَ خَیرٌ لَکُم إِن کُنتُم تَعلَمُونَ [ 95 ] ما عِندَکُم یَنفَدُ وَ ما عِندَ اللّهِ باقٍ وَ لَنَجزِیَنَّ الَّذِینَ
صَبَرُوا أَجرَهُم بِأَحسَنِ ما کانُوا یَعمَلُونَ [ 96 ] مَن عَمِلَ صالِحاً مِن ذَکَرٍ أَو أُنثی وَ هُوَ مُؤمِنٌ فَلَنُحیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَۀً وَ لَنَجزِیَنَّهُم أَجرَهُم
بِأَحسَنِ ما کانُوا یَعمَلُونَ [ 97 ] فَإِذا قَرَأتَ القُرآنَ فَاستَعِذ بِاللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجِیمِ [ 98 ] إِنَّهُ لَیسَ لَهُ سُلطانٌ عَلَی الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَلی
« وَ لا تَشتَرُوا » 95- 592 إِنَّما سُلطانُهُ عَلَی الَّذِینَ یَتَوَلَّونَهُ وَ الَّذِینَ هُم بِهِ مُشرِکُونَ [ 100 ] -قرآن- 1 - رَبِّهِم یَتَوَکَّلُونَ [ 99 ] -قرآن- 1
فَاستَعِذ » اي یفنی نفد ینفد نفادا و نفودا. فنی « یَنفَدُ » اي و لا تبیعوا. و اشتري و باع یستعملان أحدهما مکان الاخر فی معنی واحد
الاستعاذه طلب المعاذ استفعال من العوذة و العیاذ اي فاطلب إلی اللّه ان یعیذك اي أن یجیرك من وساوس الشیطان « بِاللّهِ
-169- 108 -قرآن- 148 - 18 -قرآن- 99 - اي یتّخذونه ولیّا لامورهم. -قرآن- 1 « یَتَوَلَّونَهُ » اي تسلّط « سُلطانٌ » اي المطرود « الرَّجِیمِ »
[ 360 [ صفحه 215 - 332 -قرآن- 343 - 309 -قرآن- 322 - قرآن- 296
تفسیر معانی:
اشاره
-95 [مخالفت پیمان خدا را مکنید بسبب چیز کمی از حطام دنیائی که مشرکین بشما وعده میدهند] و پیمان با خدا و بیعت
رسول او را در مقابل بهاي کمی نفروشید همانا آنچه در نزد خدا از ثواب بر وفاي بعهد مقرر است براي شما بهتر است از
آنچه براي شکستن عهد از آنها میستانید [زیرا اندك باقی بهتر از کثیر فانی است چه رسد بکثیر باقی در مقابل قلیل فانی] اگر
دانا باشید [و فرق بین خیر و شرّ و تفاوت بین اندك فانی و بسیار باقی را تمیز و تشخیص بدهید]. 96 - [و علّت اینکه ثواب
خدائی بهتر از متاع دنیوي است آنستکه] ثوابی که [از رحمت مخزونه] در نزد خداست باقی میماند و آنچه از نعیم دنیوي در
نزد شما است فانی میگردد و البتّه ما آنانکه بر طاعات و بر وفاي بعهود صبر و شکیبائی پیشه کردند بجزا و مکافات صبرشان
بهتر و نیکوتر از آنچه [فرمانبرداري کرده و واجبات و مستحبّات را] بجا میآورند مزد و ثواب خواهیم داد. 97 - هر کس کردار
شایستهاي داشته و عمل صالحی بکند مرد باشد یا زن در صورتی که تصدیق بتوحید خداوند و اقرار براستی پیمبران او داشته
باشد البتّه او را زنده میداریم بزندگی پاك و پاکیزهاي [که روزي حلال یا قناعت و رضا یا بهشت سعادت یا روزي روز بروز
یا زندگی پاکیزهاي در قبر باشد] و البته مزد آنها را به بهتر از آنچه عمل میکنند جزا و پاداش خواهیم داد. 98 - و چون اراده
کنی [ یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله] که قرآن بخوانی پس بخدا پناه ببر و از او مدد بخواه از شرّ شیطان رانده شده مطرود [تا
در موقع خواندنت از لغزش و وسوسه شیطان سالم بمانی]. 99 - زیرا براي او [یعنی براي شیطان] تسلّط و قدرت و ولایتی بر
کسانیکه ایمان بخدا آوردهاند نیست و بر کسانی که کار خود را بخدا واگذار کرده و باو توکّل دارند سلطنتی ندارد [یعنی
قادر نیست که مؤمنان متوکّل [ صفحه 216 ] بخدا را بر کفر و گناهان باکراه وادار کند و حجّتی بر آنها ندارد]. 100 - فقط
قدرت و تسلّط و غلبه او بر کسانیست که او را ولیّ خود قرار داده و فرمانبري او میکنند و دعوت او را میپذیرند و آنکسانیکه
بسبب طاعت او براي خدا شریک قرار میدهند یا کسانیکه باو یعنی بخدا مشركاند و با خداي سبحانه در عیادت غیر او را
شریک میسازند. صاحب تفسیر روح البیان گوید: تخصیص پناه بردن بخدا در شروع بقرائت قرآن از شرّ شیطان رجیم براي
فواید و معانی است. [ 1] براي اینکه قاري قرآن واقعه شیطان را بیاد آورد و در امر و قضیّه او تفکّر کند که او پس از آنکه
فرشته کریمی بود برگشت و شیطان رجیمی شد و اینکه بدان علّت بود که از بردن فرمان پروردگار خود بیرون رفت و
مخالفت او را نمود و از سجده آدم امتناع کرد و تکبّر و بزرگمنشی بخرج داد و از جمله کافران گشت و باین تذکّر متنبّه
شود و در تلاوت قرآن نیّت خود را قبل از قرائت تصفیه کند و بر آن مصمّم شود که بآنچه خدا در قرآن امر کرده فرمانبر
باشد و از آنچه در قرآن نهی فرموده خوددار باشد تا از مخالفت که موجب طرد و لعن و رجم و فسق و کفر و مظنّه خلود در
آتش است دوري گزیند. [ 2] براي اینکه عبد از خلجانهاي نفس و هواجس و وساوس شیطان خالی نیست و قلب او بناچار از
اینکه امور در تشویش است و در اینحال حلاوت کلام خدا را نمییابد، بنابرین امر شده است که پناه بخدا ببرد و نفس را از
هواجس آن تزکیه و قلب را از وساوس شیطان تصفیه کند تا بنور قرآن تجلیه و جلا و روشنی یابد زیرا تجلیه بعد از تزکیه و
تصفیه حاصل شود. [ 3] براي اینکه در هر کلمهاي از کلمات قرآن خداي تعالی را معانی و حقایق و اشاراتی است که جز قلب
مطهّر از هواجس و وساوس و معطّر بطیب انفاس حق آنرا فهم و ادراك نمیکند و تمام اینها در استعاذه و پناه جستن بعنایات [
صفحه 217 ] خدائی بودیعت نهاده شده است و امر باستعاذه براي حاصل شدن فهم است. و جبیر بن مطعم از رسول خدا صلّی
اللّه علیه و آله روایت کرده است که گوید دیدم رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله نماز میگذارد و میگفت: [اللّه اکبر کبیرا و
الحمد للّه کثیرا و سبحان اللّه بکرة و اصیلا اعوذ باللّه من الشّیطان الرّجیم من نفخه و نفثه و همزه]. إبن مسعود رض گوید: [نفخ
شیطان کبر است و نفث او شعر است و همز او موته یعنی جنون است]. و نیز در همان تفسیر آمده است که: [کاشفی گوید] و
امر باستعاذه قبل از قرائت بقول جمهور امر استحباب است و باختیار جمعی از کبرا بر سبیل ایجاب در تفسیر قرطبی قولی هست
که استعاذه بر حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله تنها فرض بوده بوقت قرائت و اقتداء امّت بر او بر سبیل سنّت است. و نیز در
روح البیان گوید: [قال جعفر الصادق رضی اللّه عنه: إنّ التعوذ تطهیر الفم عن الکذب و الغیبۀ و البهتان تعظیما لقرائۀ القرآن].
[یعنی همانا أعوذ باللّه گفتن پاك ساختن دهان از دروغ و غیبت و بهتان است براي تعظیم قرائت قرآن].
[ [سوره النحل [ 16 ]: آیات 101 تا 105
اشاره
وَ إِذا بَدَّلنا آیَۀً مَکانَ آیَۀٍ وَ اللّهُ أَعلَمُ بِما یُنَزِّلُ قالُوا إِنَّما أَنتَ مُفتَرٍ بَل أَکثَرُهُم لا یَعلَمُونَ [ 101 ] قُل نَزَّلَهُ رُوحُ القُدُسِ مِن رَبِّکَ
لِّیُثَبِّتَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ هُديً وَ بُشري لِلمُسلِمِینَ [ 102 ] وَ لَقَد نَعلَمُ أَنَّهُم یَقُولُونَ إِنَّما یُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِسانُ الَّذِي یُلحِ دُونَ إِلَیهِ
ِ
بِالحَق
أَعجَمِیٌّ وَ هذا لِسانٌ عَرَبِیٌّ مُبِینٌ [ 103 ] إِنَّ الَّذِینَ لا یُؤمِنُونَ بِآیاتِ اللّهِ لا یَهدِیهِمُ اللّهُ وَ لَهُم عَذابٌ أَلِیمٌ [ 104 ] إِنَّما یَفتَرِي الکَذِبَ
اي جبرئیل و القدس اي « رُوحُ القُدُسِ » [ 645 [ صفحه 218 - الَّذِینَ لا یُؤمِنُونَ بِآیاتِ اللّهِ وَ أُولئِکَ هُمُ الکاذِبُونَ [ 105 ] -قرآن- 1
هو الّذي لا « أَعجَمِیٌّ » اي یختلق « یَفتَرِي » ألحد اي مال عن الاستقامۀ مشتق من لحد القبر اي مال به إلی ناحیۀ « یُلحِ دُونَ » الطهر
152 -قرآن- - 64 -قرآن- 141 - 19 -قرآن- 51 - یفصح و ان کان عربیّا و العجمی المنسوب إلی العجم و إن کان فصیحا. -قرآن- 1
177-164
تفسیر معانی:
اشاره
-101 و چون ما تبدیل کنیم آیهاي را بجاي آیه دیگر [یعنی آیهاي را نسخ کنیم و بجاي آن آیه دیگري را بیاوریم] و حال
آنکه خداوند بآنچه نازل میکند داناتر است [یعنی داناتر بمصالح بندگان است و هر وقتی بمقتضاي مصلحت آنوقت آیهاي
نازل میکند و مصالح باختلاف اوقات و اجناس و صفات مختلف میشود] مشرکین گویند تو بر خدا دروغ نسبت میدهی [یعنی
گویند محمّد صلّی اللّه علیه و آله اصحاب خود را مسخره میکند امروز آنها را بکاري امر میکند و فردا امر دیگري میدهد و
او دروغ میگوید که از جانب خداست بلکه از پیش خود میآورد] و آنها نمیدانند که هر چه نازل میشود از جانب خداست و
بیشترشان جاهلند به اینکه که چرا آیهاي نسخ میشود و سبب و علّت آن چیست و بچه مصلحت ناسخ آیه قبلی آمده است].
-102 بگو [ یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله] آیه ناسخ را روح مطهّر پاك [یعنی جبرائیل که مطهّر از ادناس و ارجاس بشري
است] از جانب پروردگار مولاي تو با حقیقت [ صفحه 219 ] صحیح و ثابت نازل میکند تا مؤمنان را بالطاف خود دعوت
بثبات و ایمان و فرمانبرداري کند [و عقایدشان راسخ شود و دلهاشان مطمئن گردد و بر ایمان استوار و پابرجا شوند] و براي
مسلمین وسیله هدایت و مژده بجنّت و ثواب باشد. 103 - و محقّقا ما میدانیم که کفّار میگویند [قرآن از جانب خدا نیست] و
همانا بشري آنرا بپیمبر میآموزد و حال آنکه زبان و لغت بشري که آنها [از جاده مستقیم منحرف شده و تعلیم قرآن را باو]
نسبت میدهند [عربی نیست] و فصاحتی ندارد [و با اینوصف چطور چیزي را که در اعلی درجه از فصاحت و بیان است از او
میآموزد] و اینکه قرآن بزبان و لغت عربی آشکار و واضحی است [که در آن شکّی نمیرود و با آنکه عرب از آوردن مانند
آن با اینکه بلغت خود آنهاست عاجز است چگونه اعجمی مانند آن را میتواند آورد]. 104 - حقّا آنکسانی که ایمان بآیات و
حجج و معجزات خدائی نمیآورند [و تصدیق به اینکه که آنها از جانب خداست نمیکنند و هر وقت نامی بر آن مینهند
گاهی آنرا افتراء و گاهی تعلیم بشر و یا أساطیر میخوانند] خداوند [بسبب سوء حال آنها که مستحق هدایت نیستند] آنها را
براه نجات که موصل بمطلوب است هدایت نمیکند [و ثواب بهشت را بآنها نمیرساند] و در آخرت هم بسبب کفرشان دچار
عذاب دردناکی خواهند شد. 105 - فقط نسبت دروغ را کسانی میدهند که بدلائل و آیات الهی تصدیق ندارند [زیرا ایمان
مانع و حاجز کذب است] و اینکه جماعت گروه دروغگویانند [نه تو یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله و دروغگوئی منحصر باین
اشخاص است و عادتی از عادت آنها و لازمه زندگیشان میباشد]. در آیه مبارکه [یَقُولُونَ إِنَّما یُعَلِّمُهُ بَشَرٌ ... الخ] اقوالی ذکر
62 [ صفحه 220 ] إبن عباس- رضی اللّه عنه- گفته است که قریش گفتند قرآن را بلعام که غلامی - شده است. -قرآن- 18
رومی و نصرانی در مکّه بوده است بآنحضرت میآموزد. و ضحّاك گفته است مقصود کفّار سلمان فارسی- رض- بوده است
که گفتند آنحضرت قصص را از او میآموخته. و مجاهد و قتاده گفتند که مقصود کفّار غلام حضرمی رومی بوده که باو
صاحب کتاب میگفتند و او اسلام آورد و مسلمان خوبی شد. و عبد اللّه بن مسلم گفته است که در جاهلیّت دو غلام نصرانی
از اهل عین- التمر بودهاند که نام یکی یسار و دیگري خبر یا خبیر یا خیر و کارشان صیقلی کردن شمشیرها بوده و کتابی بزبان
خود داشته و میخواندند و گاهی که رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله بر آنها میگذشت بخواندن آنها گوش فرامیداد و کفّار
میگفتند از آنها چیز یاد میگیرد و میآموزد. در باب معصیت دروغ مرفوعا از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله روایت شده است
که عرض شد یا رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و سلّم آیا مؤمن زنا میکند فرمود ممکن است اینکه کار از او، عرض شد
دزدي میکند فرمود ممکن است اینکه کار بکند عرض شد مؤمن دروغ میگوید فرمود خیر و آیه را تلاوت فرمود. و
.« برتري گویا بر کر و گنگ بنطق است و زینت نطق بصدق و گنگ و صامت بهتر است از کاذب » : ارسطالیس گفته است
بهائم خموشند و گویا بشر || پراکنده گوي از بهائم بتر و گفتهاند: النّجاة فی الصدق کما أنّ الهلاك فی الکذب. [ صفحه
[221
[ [سوره النحل [ 16 ]: آیات 106 تا 110
اشاره
مَن کَفَرَ بِاللّهِ مِن بَعدِ إِیمانِهِ إِلاّ مَن أُکرِهَ وَ قَلبُهُ مُطمَئِنٌّ بِالإِیمانِ وَ لکِن مَن شَرَحَ بِالکُفرِ صَ دراً فَعَلَیهِم غَضَبٌ مِنَ اللّهِ وَ لَهُم
عَذابٌ عَظِیمٌ [ 106 ] ذلِکَ بِأَنَّهُمُ استَحَبُّوا الحَیاةَ الدُّنیا عَلَی الآخِرَةِ وَ أَنَّ اللّهَ لا یَهدِي القَومَ الکافِرِینَ [ 107 ] أُولئِکَ الَّذِینَ طَبَعَ اللّهُ
عَلی قُلُوبِهِم وَ سَمعِهِم وَ أَبصارِهِم وَ أُولئِکَ هُمُ الغافِلُونَ [ 108 ] لا جَرَمَ أَنَّهُم فِی الآخِرَةِ هُمُ الخاسِرُونَ [ 109 ] ثُمَّ إِنَّ رَبَّکَ لِلَّذِینَ
اي إلّا من اجبر « إِلّا مَن أُکرِهَ » 661- هاجَرُوا مِن بَعدِ ما فُتِنُوا ثُمَّ جاهَدُوا وَ صَبَرُوا إِنَّ رَبَّکَ مِن بَعدِها لَغَفُورٌ رَحِیمٌ [ 110 ] -قرآن- 1
اي من اتسع صدره للکفر فقبله و طاب به نفسا. یقال شرح یشرح شرحا اي وسّع فانشرح اي فتوسّع « مَن شَرَحَ بِالکُفرِ صَ دراً »
اي عذّبوا فتنه یفتنه فتنۀ اي عذّبه و لفتن معان « فُتِنُوا » اي حقّا « لا جَرَمَ » اي ختم و المراد بذلک إغلاقه و منعه عن الفهم « طَبَعَ »
272- 252 -قرآن- 262 - 187 -قرآن- 240 - 73 -قرآن- 178 - 22 -قرآن- 42 - اخري ستأتی فی مواضعها. -قرآن- 1
تفسیر معانی:
اشاره
-106 کسیکه بعد از ایمانش کافر بخدا گردد [و مرتدّ از اسلام شود] و دل او و سینه او بوسیله کفر منشرح و وسیع گردد و از
آن [ صفحه 222 ] خوشدل باشد چنین کسی دچار غضب خدا خواهد گشت و در آخرت هم گرفتار عذاب عظیمی خواهد بود
مگر کسی که او را مجبور کنند و باکراه وادار بکفر نمایند و در باطن بخلاف ظاهر مؤمن باشد و دلش مطمئن بایمان و
آرامش یافته باشد [چنین کسی البتّه مرتد نیست و در زمره مسلمانان باقی و مستثناي از کفّار است]. 107 - اینکه [کفر بعد از
ایمان و در معرض غضب ربّانی واقع شدن و گرفتاري بعذاب بزرگ] براي اینستکه آنان ترجیح دادند و برگزیدند زندگانی
دنیا [و لذّت بردن در آن و رکون و سکون در آن] را بر سراي دیگر [یعنی آنچه کردند براي طلب دنیا بوده و آخرت را
نخواستند] و براي اینکه خداوند مردمان کافر را براه سعادت و بهشت هدایت و رهنمائی نمیکند. 108 - اینکه جماعت [که
زشتی اعمالشان توصیف شد] کسانی هستند که خداوند بر دلهاشان مهر نهاد [تا گفتار حق را درنیابند] و بر گوشهاي آنها [تا
- سخن حق را نشنوند] و بر دیدههاي آنها [تا آثار قدرت حق را نبینند] و اینکه جماعتند که در غفلت کامل فرو رفتهاند. 109
حقّا که بدون شک اینگونه مردمان در سراي دیگر زیانکارند [و مغبونند زیرا بهشت بر آنها حرام و در آتش معذّبند چه
سرمایه عمر را ضایع کرده در بازار دنیا سودي بدست نیاوردند و مفلسوار در میدان قیامت وارد شوند و جز دست تهی و دل
پر حسرت و ندامت نخواهند داشت]. بگفته سعدي ره: قیامت که بازار مینو نهند || منازل باعمال نیکو دهند بضاعت بچندانکه
آري بري || اگر مفلسی شرمساري بري که بازار چندانکه آکندهتر || تهی دست را دل پراکندهتر کسی را که حسن عمل
بیشتر || بدرگاه حق منزلت پیشتر 110 - سپس [حال اینمردمان غافل و زیانکار کجا و حال مردمانیکه] [ صفحه 223 ] بمعرض
آزمایش درآمدند [و در راه خدا عذاب کشیدند و کلمه ردّه و کفر- آمیز گفتند تا از شرّ کفّار سالم بمانند] و بعد از اینکه
آزار بردن از دیار خود هجرت کرده و برسول خدا پیوستند و سپس با پیمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم بجهاد با کفّار پرداختند
و بر دین و جهاد صبر و شکیبائی پیشه خود ساختند همانا پروردگار تو هم بعد از اینکه آزمایش و تفوّه آنها برده و سخن
کفرآمیز و بعد از مهاجرت و جهاد و شکیبائی آنان آمرزنده [گفتاري است که از راه ناچاري از آنها صادر شده] و مهربان
است [که بجزاي افعال حمیده و خصال پسندیده بهشت را نصیب آنها خواهد فرمود]. - بروایت إبن عبّاس و قتاده آیه [إِلّا مَن
أُکرِهَ وَ قَلبُهُ مُطمَئِنٌّ بِالإِیمانِ] در باره عمّار و پدرش یاسر و مادرش سمیّه و صهیب و بلال و خبّاب نازل شده است که کفّار
قریش آنها را شکنجه نمودند و پدر و مادر عمّار را کشتند و عمّار ظاهرا و زبانی آنچه کفّار میخواستند گفت تا از شرّ آنها
خلاص شود و جمعی بخدمت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم عرض کردند که عمّار کافر شد حضرت فرمود حاشا که عمّار
96 و چون عمّار بخدمت رسول خدا - از سر تا قدمش پر از ایمان است و ایمان با گوشت و خون او مخلوط است. -قرآن- 38
صلّی اللّه علیه و آله آمد میگریست حضرت فرمود ترا چه رسیده است عرض کرد بد یا رسول اللّه مرا رها نکردند تا از تو بد
و از خدایان آنها بنیکی یاد کردم رسول صلّی اللّه علیه و آله بچشمهاي عمّار دست میمالید و میفرمود اگر با تو دشمنی
کردند تو در آنچه گفتی بعدالت و درستی رفتار کردي و اینکه آیه نازل گردید. و بقولی که از مجاهد نقل شده است آیه در
حق مردمی از اهل مکّه نازل شده است که ایمان آورده و بقصد مدینه از مکّه خارج شدند و قریش آنها را یافته و معذب
ساختند و آنها از روي جبر و اکراه کلمه کفر گفته و نجات یافتند. [ صفحه 224 ] و گفتهاند که یاسر و سمیّه پدر و مادر عمّار
نخستین شهداي در راه اسلام بودهاند. و آیه [مَن شَرَحَ بِالکُفرِ صَدراً] در حق [عبد اللّه بن سعد بن أبی سرح] از بنی عامر بن
37 و آیه [ثُمَّ إِنَّ رَبَّکَ لِلَّذِینَ هاجَرُوا تا آخر] در حق [عیاش بن أبی ربیعه برادر رضاعی أبی جهل و - لوي میباشد. -قرآن- 6
أبی جندل بن سهیل بن عمرو و ولید بن ولید بن مغیره و غیرهم] از أهل مکّه نازل شده که گرفتار عذاب و آزار مشرکین
شدند و آنچه را مشرکین خواستند آنها گفتند و رها شدند و بسوي پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله هجرت کردند و بجهاد
50 - هر یک از مهاجرت و مجاهدت صوري و معنوي مقبول و - پرداختند و اینکه آیه در حق آنان نازل گردید. -قرآن- 6
مرضیّ در نزد باري عزّ اسمه است چه هر کس در محلّی ساکن باشد که شعائر دین در آن اقامه نشود و مردمان آن ستمکار
باشند اگر یک وجب از آن محل دوري گزیند بهشت بر او واجب میگردد و هر کس از وطن نفس مفارقت کند و از آنچه
بآن دلبسته است جدا شود و با دشمنان باطنی بجنگد تقرّب بحق یافته و بمرتبه صدّیقین که فوق مرتبه شهداء است نایل
گردیده است و بناچار هر کس بخواهد باین رتبه برسد و بحیات ابدي نایل شود بایستی نفس امّاره را بکشد و از رذائل
اخلاقی که عبارتند از [کبر و عجب و ریاء و غضب و حسد و حبّ مال و حب جاه] خود را تزکیه و پاك گرداند که گفتهاند
هفت درك جهنّم در مقابل اینکه هفت صفت نفس است و خلاص از آن درکات با خلاص از اینکه صفات حاصل میگردد.
و سعدي ره چه نیکو گوید: ترا شهوت و کبر و حرص و حسد || چو خون در رگند و چو جان در جسد گر اینکه دشمنان
تقویت یافتند || سر از حکم و رأي تو برتافتند تو بر کرّه توسنی در کمر || نگر تا نپیچد ز حکم تو سر [ صفحه 225 ] اگر
پالهنگ از کفت در گسیخت || تن خویشتن کشت و خون تو ریخت [خلاصه ترجمه از روح البیان]
[ [سوره النحل [ 16 ]: آیات 111 تا 115
اشاره
یَومَ تَأتِی کُلُّ نَفسٍ تُجادِلُ عَن نَفسِها وَ تُوَفّی کُلُّ نَفسٍ ما عَمِلَت وَ هُم لا یُظلَمُونَ [ 111 ] وَ ضَ رَبَ اللّهُ مَثَلًا قَریَۀً کانَت آمِنَۀً
مَّکانٍ فَکَفَرَت بِأَنعُمِ اللّهِ فَأَذاقَهَا اللّهُ لِباسَ الجُوعِ وَ الخَوفِ بِما کانُوا یَصنَعُونَ [ 112 ] وَ لَقَد
ِ
مُطمَئِنَّۀً یَأتِیها رِزقُها رَغَداً مِن کُل
جاءَهُم رَسُولٌ مِنهُم فَکَذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمُ العَذابُ وَ هُم ظالِمُونَ [ 113 ] فَکُلُوا مِمّا رَزَقَکُمُ اللّهُ حَلالًا طَیِّباً وَ اشکُرُوا نِعمَتَ اللّهِ إِن کُنتُم
إِیّاهُ تَعبُدُونَ [ 114 ] إِنَّما حَرَّمَ عَلَیکُمُ المَیتَۀَ وَ الدَّمَ وَ لَحمَ الخِنزِیرِ وَ ما أُهِلَّ لِغَیرِ اللّهِ بِهِ فَمَنِ اضطُرَّ غَیرَ باغٍ وَ لا عادٍ فَإِنَّ اللّهَ غَفُورٌ
اي « فَأَذاقَهَا اللّهُ » اي واسعا. عیش رغد اي واسع. ارغد القوم اي صاروا فی رغد من العیش « رَغَداً » 741- رَحِیمٌ [ 115 ] -قرآن- 1
فاذاقها آلام الجوع و الخوف استعار الذوق لإدراك أثر الضرر و اللباس لما غطّاهم و اشتمل علیهم من الجوع و الخوف -قرآن-
اي و ما ذکر اسم غیر اللّه عند ذبحه. اصل الاهلال الصیاح لرؤیۀ الهلال ثمّ « وَ ما أُهِلَّ » [ 106 [ صفحه 226 - -10-1 قرآن- 85
165- 140 -قرآن- 153 - 17 -قرآن- 127 - و لا متعدّ. -قرآن- 1 « وَ لا عادٍ » غیر ظالم « غَیرَ باغٍ » اطلق علی تکبیر اللّه
تفسیر معانی
اشاره
-111 [بیاد آور] روز [رستاخیز] را که هر تنی بیاید و از خویشتن دفاع کند [و براي خلاص خود بکوشد و عذري براي دفع
عقاب از خویش بجوید] و هر نفسی جزاي عملی که کرده است [خواه نیک و خواه بد] تمام و کمال باو داده شود و ستمی
بآنها نشود [یعنی نه از مزدشان چیزي کاسته شود و نه بر عقاب استحقاقی آنها چیزي افزوده گردد و نه بدون سبب و موجبی
عقاب و عذاب شوند]. 112 - و خداوند مثل میزند [ضرب المثل قرار میدهد] شهري را که [از جور سرکشان و یاغیان و
ستمکاران] در امن و امان بود و أهل آن در آرامش و اطمینان خاطر بودند [و از ترس تنگدستی محتاج بنقل مکان و هجرت
بجاي دیگر نبودند] و روزي آنها با فراخی و وسعت از هر جائی و شهر دیگري بآن جا میرسید و بآن محل حمل میشد و اهل
اینکه قریه و شهر کفران نعمتهاي خدا را کردند و اداي شکر او را ننمودند و در اثر اینکه کفران خداوند لباس قحط و
گرسنگی و ترس و ناامنی را بعلّت کردار بدشان و آنچه میساختند و میپرداختند بر آنها پوشانید و طعم گرسنگی و ترس را
بآنها چشانید. 113 - [و اینکه کفران از آنجا بود] که براي اهل اینکه شهر پیمبري از جنس خودشان مبعوث شد [که اصل و
نسب او را میشناختند و او آنها را بوجوب شکر نعمت خبر داد و از بدفرجامی کفران ترسانید] ولی آن مردم رسالت او را
تکذیب کردند و گفتار او را دروغ پنداشتند و خداوند هم بعذاب [جوع و خوف] آنها را گرفتار ساخت در حالتی که آنان
ستمکار و جور پیشه بودند [ظلم اولشان کفران بجاي شکر نعمت و ظلم دیگرشان تکذیب بجاي تصدیق رسول خدا]. [ صفحه
-114 پس [اي اهل مکّه اینک که حال کفرانکنندگان بنعماي الهی و تکذیبکنندگان برسول خدا بر شما روشن شد [227
متنبّه شوید تا آنچه بر آنها رسید بر شما نرسد و حق نعم الهی را بشناسید و از رسول خدا در اوامر و نواهی او فرمانبري کنید] و
از آنچه خداوند بشما روزي کرده و حلال و پاکیزه قرار داده است بخورید و نعمت خداوند را شکرگزار باشید [و حق نعمت
او را بشناسید] اگر او را میپرستید [و رضاي او را میخواهید و مطیع اوامر او هستید]. 115 - همانا فقط خوردن گوشت مردار
[حرام گوشت یا حلال گوشتی که بقاعده شرعی تذکیه نشده باشد] و خوردن خون و گوشت خوك و آنچه براي غیر خدا
[یعنی بتها صدا برداشته و کشته شود] بر شما حرام شده است [نه آنچه بگمان خودتان بر خود حرام کردید مانند بحیره و سائبه
و غیره] ولی اگر کسی ناچار شود [و محتاج بخوردن یکی از محرّمات مذکور شود] در صورتی که قصد تعدي و تجاوز
نداشته باشد [و بیش از حدّ ضرورت و سدّ جوع نخورد] خداوند آمرزنده و مهربان است [و او را باین عمل مؤاخذه
نمیفرماید]. - إبن عباس رض گفته است که اینکه مثل [و ضرب اللّه مثلا تا و هم ظالمون] براي اهل مکّه است که در حرم
شَّیءٍ] و رسول
ِ
امن و امان بودند [وَ یُتَخَطَّفُ النّاسُ مِن حَولِهِم] و خیال بیمی بخاطر آنها نمیگذشت و [یُجبی إِلَیهِ ثَمَراتُ کُل
خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم از بین خودشان مبعوث شد و آنها کفران نعمات کردند و رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله را
تکذیب نمودند و خداوند دعاي رسول صلّی اللّه علیه و آله را [اللّهم اعنّی علیهم بسبع کسبع یوسف] در باره آنها مستجاب
فرمود و گرفتار قحط و غلا شدند بحدّي که مردارها و سگهاي مرده و پوست و استخوان حیوانات را سوزانیده و میخوردند و
271- 190 -قرآن- 230 - پشم و خون شتر را مخلوط کرده و بر آتش کباب نموده و از گرسنگی تناول میکردند. -قرآن- 149
و همچنین بعد از هجرت گرفتار غارت مسلمانان شده و از ناامنی ترك [ صفحه 228 ] سفر شام و رفت و آمد بخارج را نمودند
و سپس بعذاب روز جنگ بدر مبتلا گشتند.
[ [سوره النحل [ 16 ]: آیات 116 تا 119
اشاره
وَ لا تَقُولُوا لِما تَصِفُ أَلسِنَتُکُمُ الکَ ذِبَ هذا حَلالٌ وَ هذا حَرامٌ لِتَفتَرُوا عَلَی اللّهِ الکَ ذِبَ إِنَّ الَّذِینَ یَفتَرُونَ عَلَی اللّهِ الکَ ذِبَ لا
یُفلِحُونَ [ 116 ] مَتاعٌ قَلِیلٌ وَ لَهُم عَذابٌ أَلِیمٌ [ 117 ] وَ عَلَی الَّذِینَ هادُوا حَرَّمنا ما قَصَصنا عَلَیکَ مِن قَبلُ وَ ما ظَلَمناهُم وَ لکِن کانُوا
أَنفُسَهُم یَظلِمُونَ [ 118 ] ثُمَّ إِنَّ رَبَّکَ لِلَّذِینَ عَمِلُوا السُّوءَ بِجَهالَۀٍ ثُمَّ تابُوا مِن بَعدِ ذلِکَ وَ أَصلَحُوا إِنَّ رَبَّکَ مِن بَعدِها لَغَفُورٌ رَحِیمٌ
اي و لا تقولوا الکذب لما تصف السنتکم و وصف السنتهم « وَ لا تَقُولُوا لِما تَصِفُ أَلسِنَتُکُمُ الکَ ذِبَ » 539- 119 ] -قرآن- 1 ]
الیهود لقول « وَ عَلَی الَّذِینَ هادُوا » اي تمتّع « مَتاعٌ » . بالکذب مبالغۀ فی وصف کلامهم بالکذب. و الکذب جمع کذوب او کذّاب
116 - و در 243- 202 -قرآن- 214 - 56 -قرآن- 193 - موسی انا هدنا إلیک اي رجعنا تائبین هاد یهود هودا اي رجع. -قرآن- 1
باره آنچه زبانهاي شما بدروغ توصیف میکند نگوئید [ صفحه 229 ] اینکه حلال است و اینکه حرام [چنانکه گفتید ما فی
بطون هذه الانعام خالصۀ لذکورنا و محرّم علی ازواجنا، بدون ملاحظه و فکر چه رسد بوحی یا قیاس مبتنی بوحی نسبت دهید]
تا عاقبت بدروغ افتراي بر خدا ببندید [و نسبت حرام کردن را بخدا بدهید] زیرا کسانیکه بر خدا بدروغ افتراء میزنند رستگار
نمیشوند [یعنی از عذاب خدا نجات نمییابند و بمطالبی که براي آن مرتکب افتراء شدهاند نایل نمیشوند]. 117 - [آنچه را که
آنها در دنیا از آن منتفع میشوند] بهره و تمتّع اندکی است [و بزودي از دست میرود] و در آخرت هم براي آنها عذاب
دردناکی بدنبال خواهد بود. 118 - و بر یهودان چیزهائی را ما حرام کردهایم که پیش از نزول اینکه آیه بر تو حکایت کردهایم
[و در سوره انعام گفتیم که [وَ عَلَی الَّذِینَ هادُوا حَرَّمنا کُلَّ ذِي ظُفُرٍ وَ مِنَ البَقَرِ وَ الغَنَمِ حَرَّمنا عَلَیهِم شُحُومَهُما ... الخ] و ما بحرام
کردن اینها بر یهودیان بآنها ستمی نکردهایم بلکه آنها [بسبب عصیان و کفران بنعماي خداوندي و انکار پیمبران او] بخود ظلم
119 - [با ذکر اینکه آیات] همانا پروردگاري که 270- میکنند [و مستحق تحریم اینکه اشیاء بر خود میگردند]. -قرآن- 148
ترا خلق کرده است [ یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله] نسبت بکسانیکه بسبب غفلت و نادانی و عدم تفکّر در عواقب امور مرتکب
کردار بد و زشتی شدهاند و سپس بعد از ارتکاب اینکه گناه بخدا بازگشته و توبه کنند و باصلاح نیّات و اعمال خود بکوشند،
غفور است و حقّا که پروردگار تو پس از اینکه توبه آمرزنده [کردار سوء و محو کننده آنست] و مهربان است [و در مقابل
فرمانبري و ترك گناه و کردار نیک ثواب میدهد]. چنانکه ملا در مثنوي گوید: گر سیه کردي تو نامه عمر خویش || توبه
کن زانها که کردستی تو پیش [ صفحه 230 ] عمر اگر بگذشت بیخش اینکه دم است || آب توبهاش ده اگر او بینم است
بیخ عمرت را بده آب حیات || تا درخت عمر گردد با ثبات جمله ماضیها از اینکه نیکو شوند || زهر پارینه از اینکه گردد
چو قند